دانشجویان ورودی 85 زمین شناسی خواف
زندگی را دور بزن و آن گاه که بر تارک بلند ترین قله ها رسیدی، لبخند خود را نثار تمام سنگریزه هایی کن که پایت را خراشیدند موضوع مطلب : کوتاه و...!؟ (خوش خیال کاغذی) دستمال کاغذی به اشگ گفت: «قطره قطره ات طلاست یک کم از طلای خود حراج می کنی؟ عاشقم با من ازدواج می کنی؟» اشک گفت: «ازدواج اشک و دستمال کاغذی! تو چه قدر ساده ای خوش خیال کاغذی! توی ازدواج ما تو مچاله می شوی چرک می شوی و تکه ای زباله می شوی پس برو و بی خیال باش عاشقی کجاست تو فقط دستمال باش» دستمال کاغذی دلش شکست گوشه ای کنار جعبع اش نشست گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد از تن سفید و نازکش دوید خون درد آخرش دستمال کاغذی مچاله شد مثل تکه ای زباله شد او ولی شبیه دیگران نشد چرک و زشت،مثل این و آن نشد رفت اگر چه توی سطل آشغال پاک بود و عاشق و زلال او با تمام دستمال های کاغذی فرق داشت چون که در دلش خودش دانه های اشک کاشت موضوع مطلب : (خوش خیال کاغذی) ادمک اخر دنیاست بخند ادمک مرگ همینجاست بخند ان خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل تو تنهاست بخند دستخطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذی ماست بخند فکرکن فکرتو ارزشمند است کر کن گریه چه زیباست بخند راستی انچه به یادت دادیم پرزدن نیست که درجاست بخند ادمک نغمه اغاز نخوان به خدا آخر دنیاست بخند موضوع مطلب : ادمک منم ، دلتنگ دلتنگم ، موضوع مطلب : دلتنگ دلتنگم و این آغاز بیگانگی من با خودم است موضوع مطلب : بیگانگی امشب هوس یار به سر دارم و از او خبری نیست .
فردا که روم من به سراغش به کجا سر بگذارم
افسوس که از آن آغوش گرم وسر زلفش خبری نیست .
چند است هوای رخ دلبر به دل افتاد خدایا
اما چه رخی کز غم دوریش برایم بصری نیست .
به هوای رخ دلدار دلم را پر شادی کنمو راه پر از گل
اما چه کنم کاین صنمم را ز گناه و زدیارم گذری نیست.
گفتم بروی می شکنم می گریم می روم از هوش
او را زشکستن زگسستن ز بریدن حذری نیست .
دارم به سرم تا غزلی از لب لعلش بسرایم صد حیف و صد افسوس که از قافیه سازم خبری نیست.!!! موضوع مطلب : از او خبری نیست
میخواستم از دریاچه عشق تو ماهی بگیرم ولی دیدم ماهیگیر بیرحم تمام ماهیها را درتور هوسش گرفتارکرده است آمدم از باغ پرصفای مهرت میوه های عشق بچینم دیدم باغبان طماع تمام میوه ها رااز شاخه چیده است آمدم از عسل شیرین لبانت بچشم دیدم زنبوردار زرنگ عسل تمام کندوهارا به تاراج برده است آمدم به گلستان از بوی گلهای بدنت مست وحیران گردم دیدم رهگذران تمام گلهایت را به یغما برده اند به هرجا که رفتم وهرچه کردم از عشق تو جز حسرت نصیبی ندیدم موضوع مطلب : دریای عشق من و تو
ای کاش میشدمیتوانستم همه ستاره هار ا بچینم ودر جشن معاشقه مان چون نقل ونبات بر سر رویت بریزم ای کاش میشد تمام گلهای روی زمین را بچینم با ان گردنبندی درست کنم تا در سالروز اشناییمان بر گردنت بیندازم ای کاش میشد انگشتری بسازم که نگین آن قلبم باشد ودر روز میلادت به تو هدیه کنم ای کاش میشد تمام رنگهای دنیا را جمع کنم تا رنگین کمانی بکشم تا با یکدیگر از بالای آن دست در دست هم سر بخوریم ودر درون اقیانوس ارامش بیفتیم موضوع مطلب : من و تو
چقدر سخته توچشای کسی که تمام عشقت رو ازت دزید و به جاش یک زخم همیشگی رو قلبت هدیه داد زل بزنی وبجای اینکه پر از کینه و نفرت شی حس کنی هنوزم دوسش داری ، چقدر سخته دلت بخواد باز
به دیواری تکیه بدی که یک بار زیر آوار غرورش له شدی ، چقدر سخته توخیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی ولی وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بهش بگی ، چقدر سخته وقتی پشتت بهته ودونه های اشک
رو گونه هات رو خیس کنه ولی مجبور بشی بخندی تا نفهمه هنوزم دوسش داری ، چقدر سخته آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لبت بگی گل من باغچه نو مبارک. موضوع مطلب : چقدر سخته پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم |
|||
|