دانشجویان ورودی 85 زمین شناسی خواف حرف کمی نبود قرار ومدار عشق
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
همیشه * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چند سالی است که من می گریم ولی ای کاش کسی می دانست * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تـمـام مـعـلوم هـا و مجـهـول هایـم را بـه زحمـت کـنـار هـم مـی چـیـنم فـرمـول وار ؛ مـرتـب و بـی نـقـص ... و تــو بـا یـک اشـاره هـمـه چـیـز را در هـم می ریــزی ... در شرح حال گل * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تو با دل من
من با دل تو
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چرا نمی گویند که آن کشیده سر از شرق - آن بلند اندام سیاه جامه به تن، دلبرِ دلیر ز شاهراه کدامین دیار می آید و نور صبح طراوت بر این شب تاریک چه وقت می تابد؟ در انتظار امیدم، در انتظار امید طلوع پاک فلق راچه وقت آیا من به چشمِ غوطه ورم در سرشک خواهم دید؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
موضوع مطلب : یه عالمه متن عاشقانه راستی روسپید! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد و یا شوهر زندانی اش آزاد شود این «ایثار» است ! مگر هردو از یک تن نیست؟ بفروش ! تنت را حراج کن… من در دیارم کسانی را دیدم که دین خدا را چوب میزنند به قیمت دنیایشان، شرفت را شکر که اگر میفروشی از تن می فروشی نه از دین. (( فریدون فرخزاد )) موضوع مطلب : نامه ای به یک فاحشه ! پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
|
|