دانشجویان ورودی 85 زمین شناسی خواف
ساعت 3 شب که یه دفعه مستر بین که از بدو ورودش تا اون موقع 2بار رفته بود حموم به سرش زد که میگ میگ، دکتر ، صفدر، حاجی وموزی رو بیدار کنه که باهم برن حموم آخه میگفت حمومش عالیه آب که میزنه توسر آدم انگار آدمو میکوبه توزمین و خداییشم همینجوری بود که میگفت . بچه ها هم مجبور به اطاعت شدن(الان که دارم این جمله رو مینویسم موهای بدنم سیخ شده از ترس) روی خشک کن حموم چند تا شورت بود از بچه های دانشگاه دامغان که طفلکیا شسته بودن وگذاشته بودن خشک بشه.حاجی هم یکی از شورتای خوشکلو انتخاب کردو پوشید تابره حموم.میگ میگ و دکترم که عادت داشتن لخت برن حموم رفتن تویه حموم. صفدرم که آخرش معلوم نشد چجوری حوله و شورتای میگ میگودکترو برداشته بود ورفته بود بخوابه.خلاصه هر چی دکترومیگ میگ منتظر شدن کسی لباساشونو براشون نبرد. و این دو مجبور شدن لخت مادرزاد تو اون همه شلوغی و کشمکش برگردن خوابگاه .البته همچی بدشونم نمیومد لخت تو سالنا بگردن.حالا فکرشو بکنین چه اتفاقی میفت؟ درس اخلاقی که از این خاطره میگیریم اینه که هرگز با نارفیقی چون صفدر نرین حموم اگرم رفتین نوبتی کشیک بدین کسی لباساتونو برنداره. موضوع مطلب : لخت تو خوابگاه پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
|
|