دانشجویان ورودی 85 زمین شناسی خواف
یه روز یه بنده خدا که زبونش می گرفته میره توی دارو خونه و به کارمند داروخونه میگه: _آقا ببخشید.شما دیب دارید؟ کارمنده می گه:دیب دیگه چیه؟
_والا ما تا حالا دیب نشنیدیم-حالا چی هست این دیب؟ _بابا دیب.دیب دیگه!!! طرف می بینه نمی فهمه می ره به رئیس داروخونه می گه. یارو می گه:دیب!! رئیس می گه:دیب دیگه چیه؟ _تو مطمئنی اسمش دیبه؟ رئیس هم هر کاری می کنه نمی تونه سر در بیاره و کلافه میشه... یکی از کارمند ها برای خود شیرینی میاد جلو و میگه: یکی از کارمند های داروخونه هم مثل این زبونش میگیره می تونه بفهمه این چی می خواد.ولی الان شیفتش نیست.!!!!!! اشکال نداره یکی بره دنبالش سریع بر داره بیارتش اینجا... وقتی میرسه از یاروهه می پرسه چی می خوای؟ کارمنده میگه:دیببببب؟ _آره. کارمنده میگه:که اینورش دیب داره اونورش دیب داره؟ _آره. کارمند:داریم.چطور نفهمیدن تو چی می خوای؟ همه خیلی خوش حال شدن که بالاخره فهمیدن یاروهه چی می خواد!! کارمنده می ره توی انبار و دیب رو می زاره تو یه نایلون سیاهو میاره می ده به یاروهه و اونم می ره پی کارش. _دیب... _دیب!دیب دیگه چیه؟ _بابا همبن که اینورش دیب داره اونورش دیب داره!! موضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
|
|